سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده
دی 87 - آتش عشق
م . روستائی
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل / توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
آبان 87
دی 87
فروردین 89


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دی 87 - آتش عشق

آمار بازدید
بازدید کل :240102
بازدید امروز : 14
 RSS 

حتی هنوز چشم تو را آه می کشم
روحی پر از هوای تو همراه می کشم
آویزهای سرخ نگاه تو را -عزیز
گه گاه می شمارم و گه گاه می کشم
در سایه ی نکوهش افسانه ی گناه
نقش تو بین پنجره و ماه می کشم
دارم برای آیه ی زیباییت هنوز
بر سینه ی نیایشم «الله» می کشم

باور نمی کنم که تلاقی نمی کنیم
در نقطه ای که آخر این راه می کشم



مهدی میرآقایی



نویسنده : م . روستائی » ساعت 10:39 عصر روز جمعه 87 دی 6



از دل من بیا برو بیرون ! وقت ، وقت زبان درازی نیست
واژه واژه مرا نریز به هم ، دفترم جای عشق بازی نیست
دوستت دارم ، عاشقت هستم ، جمله هایی همیشه تکراری
بعد از این خوب یادتان باشد ، زندگی زنگ جمله سازی نیست
شاعری رفته از سرم آری ! شعر یعنی جنون اجباری
ساده می گویم و بدان دیگر بینمان هیچ رمز و رازی نیست
این امانت که پیش هم داریم یادگار زمان مجنون است
به همین سادگی به یکدیگر ، پس دهیم عشق را ... نیازی نیست!


«علی اکبر رشیدی»



نویسنده : م . روستائی » ساعت 9:6 عصر روز جمعه 87 دی 6



گفت : برایم بنویس !
گفتم : نوشتن عشق می خواهد که نیست !!...
چگونه می شود بنویسی وقتی دستانت یخ زده است ... قلبت یخ زده است ... حرف هایت یخ زده اند ... قبل تر ها هیچ حرفی نبود که توی نوشته هایم نباشد ، حالا ولی ...






نویسنده : م . روستائی » ساعت 9:57 عصر روز سه شنبه 87 دی 3