حتی هنوز چشم تو را آه می کشم
روحی پر از هوای تو همراه می کشم
آویزهای سرخ نگاه تو را -عزیز
گه گاه می شمارم و گه گاه می کشم
در سایه ی نکوهش افسانه ی گناه
نقش تو بین پنجره و ماه می کشم
دارم برای آیه ی زیباییت هنوز
بر سینه ی نیایشم «الله» می کشم
باور نمی کنم که تلاقی نمی کنیم
در نقطه ای که آخر این راه می کشم
روحی پر از هوای تو همراه می کشم
آویزهای سرخ نگاه تو را -عزیز
گه گاه می شمارم و گه گاه می کشم
در سایه ی نکوهش افسانه ی گناه
نقش تو بین پنجره و ماه می کشم
دارم برای آیه ی زیباییت هنوز
بر سینه ی نیایشم «الله» می کشم
باور نمی کنم که تلاقی نمی کنیم
در نقطه ای که آخر این راه می کشم
مهدی میرآقایی
نویسنده : م . روستائی » ساعت
10:39 عصر روز جمعه 87 دی 6