نه رفيقي كه بود در پي غمخواري دل
نه طبيبي كه كند چاره بيماري دل
دل بيمار مرا هركه گرفتار تو كرد
هرگز آزاد نگردد ز گرفتاري دل
من و دل زار چنانيم كه شبها نكنند
مردم از زاري من خواب و من از زاري دل
دل من روز نياسايد از اين چشم پر آب
چشم من شب نكند خواب ز بيداري دل