هو الشهيد ...
آييييييي گفتي ...
مي دوني اوجش كجاست ؟
مي گن عصر عاشورا ... زينب خيلي داغ ديده بود ... 18 تا جوون بني هاشمي ... 72 صحابه ي با وفا ...داغ پسر و برادر و برادر زاده ها ... ديگه نا نداشت ... ديگه نمونده بود داغي كه نديده باشه ...
امام سجاد مي گه موندم ببينم عمه ام چي كار مي كنه با اين همه داغ... با اين همه مصيبت ...
مي دوني چي شد ؟
زينب از خيمه رفت بيرون ... روي خاك داغ كربلا ... افتاد به سجده و گفت : اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك ....
.
مي دوني ديشب جات خيلي خالي بود ؟
يا هو ...
هو المقصود...
السلام علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها...
خدايا عاشقمون كن،خدايا لذت بندگيتو به همه بنده هات
بچشون،خدايا كاري كن همه همديگرو بخاطر تو دوست داشته
باشن.خدايا عاشقمون كن...
يا علي...
هو الشهيد
آي .... سوزونديم ...
نگو عزيز ... مي دوني ... فكرشم ديوونم مي كنه ... فكرشم نابودم مي كنه ... ديشب مي گفتيم عاشق كه بشي مي سوزي ... ردش مي كنم الان ... تو چي ؟
من كه مي گم فكرشم آدمو خاكستر مي كنه ...
خودش باشه مي دوني قضيه چي مي شه ؟
چي دارم مي گم ؟ معلومه كه مي دوني ... مي شه هموني كه گفتي ديگه عزيز ... اصلاً خودِ معشوق مي شوي ...
آييييييييي.... دلم درد گرفت ... قلبم مچاله شده ...
نابودم كردي كه ...
داري مي سوزي ... داري عاشق مي شيا ...
امشبمو ديگه به نامت نمي زنم ...
امشبو مي زنم به نام جفتمون ...
خدايا ! عاشقمون كن ...
آخ ! كاش الان پشت تلفن بودي عزيز ...
آخ ! آخ ! ...
سوزونديما ....
بد جور ...
خيلي مخلصيم ...