هو الشهيد ...
مي گما ...
حالي مي ده ها ...
چي ؟
خب ماها كه آدم عشق نيستيم ... گهگداري فكر مي كنيم كه عاشقيم ...
دلمون آنچنان قل مي زنه ... هي قل مي زنه هي مي جوشه ... هي لبريز مي شه ...
واي چه حالي مي ده ...
ولي از اونجايي كه عاشق نيستيم يه ذره بعدش يادمون مي ره ...
چه حالي مي ده كه هر وقت ميام اينجا دلم چند دقيقه بيشتر ل مي زنه ...
تشكرش بماند پاي خودش ...
آي ... داريم نزديك مي شيم به روزاي عاشقي ها ... داريم مي رسيم به اوج عشقبازي ... واي عاشق نداريم ... شك ندارم عاشا تو اين روز از هم مي پاشن ... شك ندارم ...
اندكي صبر ... سحر نزديك است ...
يا هو ...
سلام
ممنونم بهم سر زدي. از نظردادنت هم متشكرم. منتظرتم.
سلام عليكم .
هرچند از عشق و عاشقي سر در نمي آورم ولي از آشنايي با شما خوشحالم .
البته نه اينكه از مهر و محبت هم سر در نمي آورم ، چراكه بنده هم دل دارم ، دلي براي مهرورزي و محبت داشتن .
دوستدارتان
بشکن ... اگر مي تواني بشکن ... بشکن که عاشقي کار تو نيست ... عشق ، مرد مي خواهد ...
نوشته زيبايي بود يعني چطور بگم فوق العاده بود
همين !
راستي عكس وبلاگم رو هم اگه بخوان ؟ رو چشم
كدومشو ميخوان براتو بفرستم
دوباره همين !