عجب...پس اينطوريه كه شما نوشتيد...سوختن سزاي توست و تنهايي سزاي من(لياقت من؟؟؟)...منظورتون رو از درد نفهميدم...
سلام
سلام گشنگه
موفقم باشين
به منم سر بزنين
يا علي
سلام دوست من
تبريك تبريك تبريك تبريک
متن پست ( ياس بوي مهرباني مي دهد ) منتخب شده
موفقيت بيشتر شما رو آرزو مندم
....
يا لطيف
سلام خانم روستايي!
پدر ِ نازنينمان ، استاد ِ گراميتان، گويا شهيدتان را مي شناختند آيا!!
فك كـــــــــــــــــــــن! با بابام رفيق بوده و اينا!
براي کسب اطلاعات بيشتر تر بدو دنبال ِ من!
گير داده بودم آيا ظاهرا!!
ميگم رفيق ميدوني اين (من) كيه كامنت ميگذاره؟ براي من هم گذاشته بود گويا آيا!
مصاحبه تان را هم خوانديم گويا! احسنتم!
ميان ترم ِ زبانِدون خُب شد آيا؟
پررو نشده ايد گويا آيا؟ هِي من ميام كامنت ميذارم برات! تو يه وقت نياي هااااا! ايييييييششش!
با سلام خدمت سركارخانم روستايي
شنيدم وبلاگ شما به عنوان وبلاگ نمونه ماه انتخاب شده
ازاين بابت بتون تبريك مي گم.
اما يه زحمتي داشتم واون اينكه نظرتون رو مي خواستم درباره وبلاگ خودم بدونم.
البته بيشتر مشتاق بيان نقاط ضعف هستم تا اصلاح بشه ان شااله
موفق باشيد ياعلي
... تا عشق
شعر اشتباه شد:
بلد هستين ولي اصلاح كنم بهتره
گر ميسر نيست گيرم كام او
عشق بازي مي كنم با نام او
روزي مجنون نشسته بود بر ريگ زاري و نام معشوق را با سر انگشت عشق بر خاك مي نوشت ...ليلي...عاقلان گردش جمع آمدند كاي مجنون ..از نوشتن نام ليلي ..به توليلي نمي رسد ...
و خنديدند بر مجنوني مجنون
و مجنون به عاقلي عاقلان خنديد و گفت:
گر ميسر نيست گيرم كام از او
اين بقيه الله التي تخلوا من العتره الهاديه ....اين معز الاولياء و مذل الاعداء...
طيب الله...قبول باشه... التماس دعا