هو الشهيد ...
سلام ...
اول : جناب آقاي يا خانم حسيني ... ما عش مجازي داريم و عشق حقيقي ... عشق حقيقي عشقيه كه حتما يه سرش خدا باشه .. عشق خدا به بنده اش ، عشق بنده به خدا و عشق خدا به خودش ...
و هر عشقي غير از اينها يا مجازيه يا كاذب ... عشق كاذب عشقيه كه به كسي يا چيزي داشته باشيم و اون شخص يا چيز ما رو ياد خدا نندازه ... اون وقت مي شه شرك ... ما حتي اگر قرآن و پيامبر رو اين جوري دوست داشته باشيم ... يعني اونا رو خواسته يا ناخواسته قائم به ذات ببينيم مي شه عشق كاذب و كفر ( عشقي كه از خيلي مداحي ها ي امام حسين و حضرت ابوالفضل بر مياد ) و اگر اين عشق رنگ و بوي خدا داشته باشه و اون معشوق ما رو ياد خدا بندازه و بهمون كمك كنه كه به خدا نزديكتر بشيم مي شه مجازي ... و عشق مجازي خيلي هم خوبه .. و عشق ما به قرآن و ائمه و اولياي خدا هم بايد از اين نوع باشه ...
بابا حالا ما يه شوخي كرديما ... اتفاقا نشستم فكر كردم .. ديدم حق با توئه ... ميشه بدون اون هم رسيد ... ولي جون كندن داره ... عشق مجازي عين يه سكوي پرش مي مونه ... وقتي هدف عشق حقيقي باشه و همش عين يه تابلوي نئون بالا سرمون چشمك بزنه خطا نمي ريم ... اگر بزنه ...
تو واقعا فكر مي كني ؟ مي دونم كه نمي كني اين فكر رو راجع به من ... وگرنه مي كشتمت با اجازه تون ... حالا يه سري حرفا مي مونه .. يم گم بهت .. كي مي ياي ؟
عاشق باشي ...
مي دوني تمام فكرمو پر مردي ؟
يا حق