در ادامه توضيحات قبلي و همچنين پاسخي بر يكي از دوستان:
همانطوريكه گفتم عشق يك چيز بيشتر نيست. باقي همه شهوت و نفس و ... هستند. ما براي اينكه نفس پرستي را امري زشت و ناپسند معرفي كنيم فورا راحت ترين راه ممكن را انتخاب مي كنيم و پسوند مجازي را به آخر عشق اضافه مي كنيم. خيلي راحت تر است اگر بگوييم شهوت! فرض كنيد درباره ساير نعمتهاي الهي هم همين رويه را در پيش بگيريم. مثلا درباره صبر و تحمل... بياييم و تقسيم بندي زير را قائل شويم: صبر حقيقي و صبر مجازي!! اصلا معني خواهد داشت؟! واضح است كه صبر يك چيز بيش نيست. ... باز هم توضيح مي دهم اگر از بيشتر آدمهايي كه با اين كلمات مشكل دارند بپرسيم اين عشق مجازي را تعريف كنند فورا خواهند گفتعشق دختر به پسر و بر عكس! حالا امتحان كنيد و بپرسيد. اما من مي گويم مگر اين عشق و علاقه اشكالي دارد؟! صحبت سر اين نيست كه فورا هيئت عشاق دختران و پرسان راه بيندازيم و عضو بپذيريم و ... موشوع اينست كه اين عشق و علاقه را هم خداوند خودش بنا به دلايلي در وجود همه آدمها قرار داده است. كه اگر به شكل فطري و منطقي از آناستفاده شود منتج مي شود به ازدواج! وگرنه ... اما اين تنها يك بخش از عشق است. اگر اين عشق و علاقه و محبت شعله اش از عالم ماده فراتر برود كم كم پاي عشق اوليا و انسانهاي الهي و پيامبران و در نهايت عشق بنده به خدا بدست مي آيد. قبول داريد كه همه اين آتشها زير سر همين عشق است؟؟.... خوب اما برسيم به پاسخ شما به نظر قبلي بنده. اگر عشق مادر به فرزند عشق نيست،پس چي هست؟؟؟ اين محبت و فداكاري و ايثار و از خودگذشتگي چه نام ديگري مي تواند داشته باشد؟؟