از دل من بیا برو بیرون ! وقت ، وقت زبان درازی نیست
واژه واژه مرا نریز به هم ، دفترم جای عشق بازی نیست
دوستت دارم ، عاشقت هستم ، جمله هایی همیشه تکراری
بعد از این خوب یادتان باشد ، زندگی زنگ جمله سازی نیست
شاعری رفته از سرم آری ! شعر یعنی جنون اجباری
ساده می گویم و بدان دیگر بینمان هیچ رمز و رازی نیست
این امانت که پیش هم داریم یادگار زمان مجنون است
به همین سادگی به یکدیگر ، پس دهیم عشق را ... نیازی نیست!
«علی اکبر رشیدی»
نویسنده : م . روستائی » ساعت
9:6 عصر روز جمعه 87 دی 6