سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده
عزیز ترین دوست داشتنی - آتش عشق
م . روستائی
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل / توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
آبان 87
دی 87
فروردین 89


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
عزیز ترین دوست داشتنی - آتش عشق

آمار بازدید
بازدید کل :240116
بازدید امروز : 28
 RSS 

خیلی وقت ها آن قدر توی داشته هایت غرق می شوی که اصلاً نمی بینی شان ... حضورشان را و بودنشان را حس نمی کنی ... از دستشان که بدهی یا ازشان دور که بشوی تازه می فهمی زندگی بدون آن ها چقدر سخت است ... تازه می فهمی چقدر دوستشان داری ... تازه می فهمی چقدر شکر به خدا بدهکاری بابت همه ی دوست داشتنی هایی که به تو داده است ...

دوستانم , عزیز ترین دوست داشتنی هایی هستند که خدا تا به امروز همراهم کرده ... خدا را شکر می کنم به خاظر بودن همه شان ... دوستانی که شاید همیشه به یادشان نبوده ام ؛ اما همیشه دوستشان داشته ام ... و همیشه دوستشان خواهم داشت ... و دلم برای خنده هاشان ، نگاهشان ، شادی ها شان ... دلم برای حضورشان تنگ می شود ...

حالا بهتر می فهمم که شب هایم بدون ستاره های دوستی چقدر تار است و آسمانم بدون کبوترهای محبت ، چه سوت و کور ...

خوشم نمی آید از این عبارت توی نوشته هایم استفاده کنم ، دست کم نوشته هایی که کسانی غیر از خودم هم می خوانندشان ... ولی این بار فرق می کند . اصلاً این بار می خواهم فریاد بزنم ... و به همه شان بگویم :

«دوستتان دارم !»

 

·        نظرات وبلاگم را بستم ، اما به هیچ وجه قصدم توهین به مخاطب نبود (این را بعضی ها گفتند ...)

  • نظرات وبلاگم را بستم ، اما مزاحمتی در کار نبود (این را بعضی دیگر گفتند )
  • نظرات وبلاگم را بستم و فکر نمی کردم ( و نمی کنم) کار نادرستی باشد (این را بعضی دیگر تر گفتند ...)
  • نظرات وبلاگم را بستم ؛ اما ... بگذاریدش به حساب خودخواهی ...
  • بازش می کنم به خاطر همه ی آن هایی که دوستشان دارم ( حالا مثلاً باز یا بسته بودنش خیلی مهم است )

 



نویسنده : م . روستائی » ساعت 11:10 عصر روز یکشنبه 87 فروردین 25