نوشتن هم حال خوش می خواهد که نیست ... چقدر از خستگی و تنهایی و دلتنگی بنویسم اینجا ؟ چقدر ترس و اضطراب و ناامیدی ؟ چقدر اشک و آه و فریاد ؟... باورت می شود که حتی می ترسم به فردای این روزها امید داشته باشم ؟! بس که امیدم را ناامید کرده!!! ... درد بزرگی است که نه این دنیا را داشته باشی و نه آن دنیا را ... از این دنیا خسته ام و از آن دنیا هراسان ... یکی بیاید کمکم کند ...
نویسنده : م . روستائی » ساعت
12:23 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 24