سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده
دوباره خواسته ام در تن غزل بدمم ... - آتش عشق
م . روستائی
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل / توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
آبان 87
دی 87
فروردین 89


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دوباره خواسته ام در تن غزل بدمم ... - آتش عشق

آمار بازدید
بازدید کل :238128
بازدید امروز : 7
 RSS 

دوباره خواسته ام در تن غزل بدمم

تو را میان خودم از همان ازل بدمم

که روح باشی و این تن دوباره جان گیرد

زمین دوباره به دستاش آسمان گیرد

هزار و سیصد و اندی است شمس من شده ای

شبیه روح منی ، اینچنین به تن شده ای

هزار و سیصد و اندی است بی تو تنهایم

کجاست سقف تو تا زود بال بگشایم ؟

ببین تمام جهان تا تو شعر می خواند

ببین عزیز !بنان با تو شعر می خواند

به جز تو هیچ کسی نیست بال من باشد

 تمام روز و شب و ماه و سال من باشد

به روز بام دلم تا همیشه بنشیند

میان فکر و زبان و خیال من باشد

به جز تو هیچ کسی در مدار چشمم نیست

که شرق و غرب و جنوب و شمال من باشد

ببین معامله را ، سود می کنم از عشق

جهان برای تو باشد ، تو مال من ... باشد ؟

« م . خجسته »

 



نویسنده : م . روستائی » ساعت 2:34 عصر روز شنبه 86 بهمن 6